- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در کاسه سپهر کند خاک گرد من رحم است بر کسی که شود هم نبرد من
2 در شهربند عافیت از خاکساریم دیوار می کشد به ره سیل گرد من
3 بی اختیار آب روان می کند ز چشم چون آفتاب دیدن رخسار زرد من
4 یک نقطه است اشک در مجموعه غمم یک مصرع است آه ز دیوان درد من
5 گرد یتیمی از گهرم گرچه می چکد بر هیچ خاطری ننشسته است گرد من
6 قسمت چو ابر گرد جهان می دواندم تا از کدام بحر بود آبخورد من
7 هر چند پایه تو بلند اوفتاده است غافل مشو ز ناله گردون نورد من
8 نقصان نمی کند کسی از دستگیریم پایش فرو به گنج رود پایمرد من
9 صائب ز می مرا نتوان لاله رنگ ساخت چون شعله رنگ بست بود روی زرد من