- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در آن مجلس که از مستی رخت طاقت گداز افتد اگر خورشید تابان چهره افروزد به گاز افتد
2 علاج من همان از چشم بیمار تو می آید کجا درد محبت را مسیحا چاره ساز افتد؟
3 به دامان غرور آب زمزم گرد ننشیند اگر صد تشنه از پا در بیابان حجاز افتد
4 ز زخم خنجر الماس پهلو می کنی خالی چه خواهی کرد اگر کارت به مژگان دراز افتد؟
5 هجوم بیقراران تیغ غیرت برنمی تابد مبادا دیده محمود بر زلف ایاز افتد
6 عجب نبود کز آن رو آب می گردد دل صائب هوا چون آتشین شد نخل مومین در گداز افتد