- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در صدف چشم محال است گهر باز کند گره از دیده پوشیده سفر باز کند
2 آه سردست گشاینده دلهای غمین از دل غنچه گره باد سحر باز کند
3 هرکه بیرون ننها پای خود از حلقه ذکر چشم چون سبحه ز صد راهگذر باز کند
4 زآستین دست برون گر نکند بالیدن کیست تا بند قبای تو دگر باز کند؟
5 از وبال اختر ما نیز برون می آید چشم اگر در جگر سنگ شرر باز کند
6 صافدل محرم و بیگانه نمی داند چیست که به روی همه کس آینه در باز کند
7 مردم چشم مرا گر هدف تیر کنی به تماشای رخت چشم دگر باز کند
8 چه خیال است دل آزاد شود زیر فلک؟ مرغ در بیضه محال است که پر باز کند
9 پختگی گر نکند رحم به کوته دستان کیست کز نخل بلند تو ثمر باز کند؟
10 خبری نیست سزاوار شنیدن صائب گوش خود کس به امید چه خبر باز کند؟