1 پیش هر ناشسته رویی وا مکن لب بیش ازین آبروی خود مبر در عرض مطلب بیش ازین
2 گر شب خود را نمی سازی ز برق آه روز روز خود را از سیه کاری مکن شب بیش ازین
3 می شود زلف حواس از باد پیما تار و مار پوچ گویان را مزن انگشت بر لب بیش ازین
4 کاهلی خوابیده می سازد ره نزدیک را خواب آسایش مکن بر پشت مرکب بیش ازین
5 برنمی آید نفس از واصلان بحر عشق دعوی عرفان مکن ای نامؤدب بیش ازین
6 بر چراغان تجلی آستین افشان مشو شکوه بیجا مکن از سیر کوکب بیش ازین
7 برگریز ناخن تدبیر شد، دل وا نشد این گره در کار ما مپسند یارب بیش ازین
8 کعبه و بتخانه یکسان است صائب پیش سیل حرف کفر و دین مگو با اهل مشرب بیش ازین
دیدگاهها **