- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در هر که ترا دیده به حسرت نگرانم عمی است که من زنده به جان دگرانم
2 بیداری دولت به سبکروحی من نیست هر چند که در چشم تو چون خواب گرانم
3 از داغ جنون دیده من باز نگردید چون عقل سبکسر کند از دیده ورانم؟
4 دستی که ز دقت گره از موی گشودی در زیر زنخ ماند ازین خوش کمرانم
5 فریاد که از کوتهی دست نگردید جز لغزش پا قسمت ازین سیمبرانم
6 هر چند که چون رشته نیایم به نظرها شیرازه جمعیت روشن گهرانم
7 غافل نیم از گردش پرگار چو مرکز هر چند که در دایره بیخبرانم
8 از بیجگری می تپدم دل ز شکستن هر چند که در کارگه شیشه گرانم
9 صائب ثمری نیست به جز تلخی گفتار قسمت ز دهان و لب شیرین پسرانم