-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 من که در سر هوس طره دستارم نیست هیچ با سایه اقبال هما کارم نیست
2 غم و غمخوار به اندازه هم می باشند شادم از بی کسی خویش که غمخوارم نیست
3 از خریدار به گوهر چه رسد غیر شکست؟ زان گرمی است متاعم که خریدارم نیست
4 هر چه در خاطر او می گذرد می دانم با چنین قرب، به خاک در او بارم نیست
5 سیل عشق تو به آن پایه رسانید مرا که به جز جغد کسی خانه نگهدارم نیست
6 رشته نسبت ما و تو رسا افتاده است گرهی نیست در آن زلف که در کارم نیست
7 ای که از ننگ گرفتاری من می پیچی بنما حلقه دامی که گرفتارم نیست
8 آنچنان نقطه خال تو ربوده است مرا که به فرمان، قدم خویش چو پرگارم نیست
9 ابر از گریه من چون نشود تر صائب؟ مرد سر پنجه مژگان گهربارم نیست