- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز بی ظرفی به روی گرم جانان برنمی آیم چو نخل موم با خورشید تابان برنمی آیم
2 میان نغمه سنجان چمن آن عندلیبم من که در ایام بی برگی ز بستان بر نمی آیم
3 رگ سنگ است هر مو از گرانجانی براندامم من از خواب گران غفلت آسان بر نمی آیم
4 نمی دزدم ز کوه قاف دوش از بردباریها ولی از عهده ثقل گرانجان بر نمی آیم
5 نیفشانم چو یوسف تا ز دامن گرد تهمت را به تکلیف عزیزان من ز زندان بر نمی آیم
6 ز جرأت می توانم بر صف محشر زدن، اما به آه و دود دلهای پریشان بر نمی آیم
7 مرا با بوریای فقر چسبان است آمیزش به پای خود چو شکر زین نیستان بر نمی آیم
8 ز نعمت خوارگی هر چند شد فرسوده دندانم همان صائب من از اندیشه نان بر نمی آیم