- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیخود ز نوای دل دیوانه خویشم ساقی و می و مطرب و میخانه خویشم
2 شد خوبی گفتار ز کردار حجابم درخواب ز شیرینی افسانه خویشم
3 زان روز که گردیده ام از خانه بدوشان هر جا که روم معتکف خانه خویشم
4 هر چند که دادند دو عالم به بهایم خجلت زده از گوهر یکدانه خویشم
5 بی داغ تو عضوی به تنم نیست چو طاوس از بال و پر خویش پریخانه خویشم
6 دیوار من از خضر کند وحشت سیلاب ویران شده همت مردانه خویشم
7 یک ذره دل سختم از اسلام نشد نرم در کعبه همان ساکن بتخانه خویشم
8 آن زاهد خشکم که در ایام بهاران در زیر گل از سبحه صد دانه خویشم
9 صائب شده ام بس که گرانبار علایق بیرون نبرد بیخودی از خانه خویشم