داغ بر دل شدم از انجمن از صائب تبریزی غزل 6291

1 داغ بر دل شدم از انجمن یار برون دست خالی نتوان رفت ز گلزار بیرون

2 باد زنجیری این راه پر از پیچ و خم است دل چسان آید ازان طره طرار برون؟

3 در ریاضی که بود دیده بلبل شبنم نرود بوی گل از رخنه دیوار برون

4 گر چه باریک چو سوزن شدم از دقت فکر رهروی را نکشیدم ز قدم خار برون

5 دل سرمست اگر بار امانت نکشد کیست آید دگر از عهده این کار برون؟

6 بی محرک نشود هیچ سخنور گویا نغمه بی زخمه نیاید ز رگ تار برون

7 هر که اوقات کند صرف به نقادی خلق می رود زود تهیدست ز بازار برون

8 کجی از طینت نادان به نصیحت نرود که نیاید به فسون پیچ و خم از مار برون

9 رخنه در سد سکندر کند آسان صائب هر که آید ز پس پرده پندار برون