- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به حرف تلخ ز لبهای یار خرسندم چو طوطیان نبود چشم بر شکر خندم
2 مرا مکن ز سر کوی خود به خواری دور که من به یک نگه دور از تو خرسندم
3 اگر علاقه به مجنون من ندارد عشق چرا از چشم غزالان کند نظربندم
4 چو سرو و بید ز بی حاصلی کفایت من همین بس است که آسوده دل ز پیوندم
5 به خون بیگنهان نیست تشنه غمزه تو چنین که من به وصال تو آرزومندم
6 رسیده است به جایی جنون من صائب که هیچ کس ز عزیزان نمیدهد پندم