- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دایم شکفته است دل داغدار ما موقوف وقت نیست چو عنبر بهار ما
2 فارغ ز کعبه ایم و ز بتخانه بی نیاز خاک مراد ماست دل خاکسار ما
3 آتش به پرده سوزی اسرار عشق نیست رحم است بر دلی که شود رازدار ما
4 صد پیرهن ز دامن صبح است پاکتر دامان گل ز شبنم شب زنده دار ما
5 خوش داشتیم وقت حریفان بزم را چون می، گذشت اگر چه به تلخی مدار ما
6 شد پاره ای ز تن، دل ما از فسردگی خامی به رنگ برگ برآورد بار ما
7 در روزگار ما دل بی درد و داغ نیست در سنگ همچو سوخته گیرد شرار ما
8 از صدق، هر دو دست به دامان شب زدیم تا همچو صبح، تنگ شکر شد کنار ما
9 گوهر حریف گرد یتیمی نمی شود نتوان فشاند دامن ناز از غبار ما
10 صائب چو خضر روی خزان فنا ندید شد سبز هر که از سخن آبدار ما