- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برآتش می گذارم خرقه پشمینه خود را نهان تا چند دارم در نمد آیینه خود را؟
2 کسی را می رسد لاف زبردستی درین میدان که از دشمن نخواهد وقت فرصت کینه خود را
3 درین دریا حبابی چهره مقصود می بیند که کرد از کاسه زانوی خود آیینه خود را
4 چو طفلان هفته ای یک روز آزادی نمی خواهم بدل با روز شنبه می کنم آدینه خود را
5 مگر بی خواست آب رحم گرد دیده اش گردد به دشمن می نمایم سینه بی کینه خود را
6 نگنجد در ته دامان ساحل گوهر رازم به دریا می سپارم چون صدف گنجینه خود را
7 میان اهل دل صائب نیارد سر بر آوردن نسازد دوست هر کس دشمن دیرینه خود را