-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از روی نرم سرزنش خار می کشم چون گل ز حسن خلق خود آزار می کشم
2 آزاده ام، مرا سرو برگ لباس نیست از مغز خود گرانی دستار می کشم
3 هر چند شمع راهروانم چو آفتاب از احتیاط دست به دیوار می کشم
4 آیینه پاک کرده ام از زنگ قیل و قال از طوطیان گرانی زنگار می کشم
5 جان می رسد به لب من شیرین کلام را تا حرف تلخی از دهن یار می کشم
6 نازی که داشتم به پدر چون عزیز مصر در غربت این زمان ز خریدار می کشم
7 مژگان صفت به دیده خود جای می دهم از پای هر که در ره او خار می کشم
8 از بس به احتیاط قدم می نهم به خاک دست نوازشی به سر خار می کشم
9 بی پرده تر چو بوی گل از برگ می شود هر چند پرده بر رخ اسرار می کشم
10 صائب به هیچ دل نبود دیدنم گران بار کسی نمی شوم و بار می کشم