-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رشته جسم گرانجان را ز سر وامیکنم سر برون چون سوزن از جیب مسیحا میکنم
2 چون می نارس امید پختگیها مانع است در شکست خم دو روزی گر مدارا میکنم
3 آه آتشبار من در حسرت اسباب نیست سینه را پاک از خس و خار تمنا میکنم
4 یک صدف بیگوهر عبرت ندارد روزگار نیست از غفلت چو طفلان گر تماشا میکنم
5 چشم احسان دارم از بیحاصلان روزگار زیر سرو و بید دامان از طمع وامیکنم
6 از گریبان صدف بهر چه آرم سر برون من کز آب گوهر خود سیر دریا میکنم
7 دیگران گر باده از مینا به ساغر میکنند من ز کمظرفی می از ساغر به مینا میکنم
8 بیمحابا میزنم بر قلب آتش چون سپند مصرع برجستهای هرگاه انشا میکنم
9 حاش لله خانه گل را کنم نقش و نگار من که دل را ساده از خال سویدا میکنم
10 آنچنان با فقر خرسندم که گر بال هما بر سر من سایه اندازد ز سر وامیکنم
11 دشمن آیینه صافند معیوبان و من از برای عیب خود آیینه پیدا میکنم
12 نیست از عزلت مرا مطلب اگر شهرت چرا قاف را سنگ نشان صائب چو عنقا میکنم