1 قبله را تغییر ازان محراب ابرو می کنم می روم با آستانش کار یکرو می کنم
2 می نویسم خط بیزاری به طرف عارضش باطل السحری به کار نرگس او می کنم
3 عجز در درگاه استغنای او کاری نساخت می فرستم آه گرمی را ویکرو می کنم
4 آیه نومیدی از چین جبینش خوانده ام همتی یاران وداع آن سرکو می کنم
5 حسن را در شیوه کامل ساختن حق من است چشم آهو را به تعلیمی سخنگو می کنم
6 می دهم جان در بهای حسن تا در پرده است من گل این باغ را در غنچگی بو می کنم
7 چند با داغ جنون همکاسه باشم سوختم مدتی صائب به درد بیغمی خو می کنم