-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چند روزی بر در صبر و تحمل می زنم دست امیدی به دامان توکل می زنم
2 چند پاداش تنزل سرگرانی واکشم بعد ازین من هم تغافل بر تغافل می زنم
3 در خور پروانه من نیست سوز هر چراغ خویش را بر شعله آواز بلبل می زنم
4 چون ندارم دسترس بر طره طرار او درگلستان شانه ای برزلف سنبل می زنم
5 سوختم از غصه صائب، بعد از ین چون بیغمان می کشم جام شراب و خنده بر گل می زنم