-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر قابل ملال نیم، شاد کن مرا ویران اگر نمی کنی، آباد کن مرا
2 ز افتادگی مباد شوم بار خاطرت تا هست پای رفتنی آزاد کن مرا
3 خواری کشیدگان به عزیزی رسند زود زان پیشتر که یاد کنی یاد کن مرا
4 گر داد من نمی دهی ای پادشاه حسن یکباره پایمال ز بیداد کن مرا
5 حیف است اگر چه کذب رود بر زبان تو از وعده دروغ، دلی شاد کن مرا
6 پیوسته است سلسله خاکیان به هم بر هر زمین که سایه کنی، یاد کن مرا
7 شاید به گرد قافله بیخودان رسم ای پیر دیر، همتی امداد کن مرا
8 پر کن ز باده تا خط بغداد جام من فرمانروای خطه بغداد کن مرا
9 درمانده ام به دست دل همچو سنگ خود سرپنجه تصرف فرهاد کن مرا
10 گشته است خون مرده جهان ز آرمیدگی دیوانه قلمرو ایجاد کن مرا
11 بی حاصلی ز سنگ ملامت بود حصار چون سرو و بید ز ثمر آزاد کن مرا
12 دارد به فکر صائب من گوش، عالمی یک ره تو نیز گوش به فریاد کن مرا