اگر از موج خطر چشم به ساحل از صائب تبریزی غزل 6808

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

اگر از موج خطر چشم به ساحل داری

1 اگر از موج خطر چشم به ساحل داری در دل بحر همان آینه در گل داری

2 از دل تنگ کنی شکوه، نمی دانی حیف که گشاد دو جهان در گره دل داری

3 گر شوی آه، نفس راست نخواهی کردن گر بدانی چه قدر راه به منزل داری

4 چون توانی سبک این بادیه را طی کردن؟ تو که از نقش قدم پا به سلاسل داری

5 نسبت حسن چو خورشید به ذرات یکی است تو ز کوته نظری چشم به محمل داری

6 باد پروانه کجا گرد دلت می گردد؟ تو که چون شمع دو صد کشته به محفل داری

7 آب از دیده آیینه روان می گردد گر به رخسار خود آیینه مقابل داری

8 می توان یافتن از تلخی گفتار ترا که ز خط زیر نگین زهر هلاهل داری

9 پرده شرم تو غمازتر از فانوس است می توان یافت ز سیما که چه در دل داری

10 از نظربازی این لاله عذاران صائب چه به غیر از جگر سوخته حاصل داری؟

عکس نوشته
کامنت
comment