اگر جان دربهای می دهی از صائب تبریزی غزل 3091

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

اگر جان دربهای می دهی بر می ستم باشد

1 اگر جان دربهای می دهی بر می ستم باشد که در میزان ماه مصر گوهر سنگ کم باشد

2 زوصل دختر رز در جوانی کام دل بستان که در پیری می روشن چراغ صبحدم باشد

3 به اندک فرصتی تاک از درختان گشت رعناتر نگردد زیردست آن کس که از اهل کرم باشد

4 دعای بی نیازان روی گرداندن نمی داند زبان چون پاک گردید از طمع تیغ دودم باشد

5 مشو از چین ابروی سپر زنهار رو گردان که چون شمشیر مردان را گشایش در قدم باشد

6 سخنسازی ندارد جز خجالت حاصل دیگر سر اهل سخن در پیش دایم چون قلم باشد

7 به دینار و درم نتوان شدن از اغنیا صائب دل خرسند هر کس را که باشد محتشم باشد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر