-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 گر این چنین چکد می گلرنگ ازلبش جام پراز شراب شود طوق غبغبش
2 میگون لبی که سوخت مرا درخمار می پیمانه برنگشته تهی هرگز ازلبش
3 در چشم خاک راه نشینان انتظار کار هلال عید کند نعل مرکبش
4 چون سرو،قمریان همه گردن کشیده اند در آرزوی طوق گلوسوز غبغبش
5 در سینه دل به زلف تو گردد طفل شوخ در کوچه است اگر چه بود جا به مکتبش
6 سرچشمه ای که ریشه به دریا رسانده است از جوش تشنگان نشود تنگ مشربش
7 راه سخن به سایل مبرم نمی دهند رحم است برکسی که برآرند مطلبش
8 صائب به خون دل نزند کاسه،چون کند ؟ هرکس که نیست دست به جام لبالبش