اگر آن غنچه دهن مهر ز لب از صائب تبریزی غزل 3376

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

اگر آن غنچه دهن مهر ز لب برگیرد

1 اگر آن غنچه دهن مهر ز لب برگیرد جگر تشنه خورشید به کوثر گیرد

2 دل مادر شکن زلف کند نشو و نما طفل ما پرورش از دامن محشر گیرد

3 ما چو مینا سر گفتار نداریم به خلق دیگری مهر مگر از لب ما برگیرد

4 مست عشق تو چه پروای ملامت دارد؟ گردن شیشه به کف دامن محشر گیرد

5 عاشق از نیستی آبستن هستی گردد مه نو فربهی از پهلوی لاغر گیرد

6 خلوت عشق کجا، نغمه منصور کجا؟ کیست این شمع پریشان شده را سر گیرد؟

7 رشک بر دولت بیدار حباب است مرا که به هر چشم زدن عالم دیگر گیرد

8 جلوه گاهش خم چوگان حوادث بادا صائب آن روز که سر از قدمت گیرد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر