-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر نشسته سفر چون نظر توانی کرد ز هفت پرده نیلی گذر توانی کرد
2 عزیز مصر اگر همتی کند همراه چو بوی پیرهن از خود سفر توانی کرد
3 صفای باطن اگر چون صدف به دست آری ز آب دیده نیسان گهر توانی کرد
4 چنان ز خویش برون آ که از اشاره موج حباب وار سبک ترک سر توانی کرد
5 ز قعر گلخن هستی برآ به اوج فنا که خنده از ته دل چون شرر توانی کرد
6 به بلبلان چمن ای گل آنچنان سر کن که در بهار سر از خاک بر توانی کرد
7 چو بوی گل سبک از تنگنای غنچه برآی که همرهی به نسیم سحر توانی کرد
8 ز چاه تیره هستی، که خاک بر سر آن عزیز مصر شوی گر سفر توانی کرد
9 به خلوت لحد تنگ خویش را برسان که بی ملاحظه خاکی به سر توانی کرد
10 به پیچ و تاب حوادث بساز چون صائب مگر چو رشته شکار گهر توانی کرد