1 اگر درد مرا زان بیمروت چاره میآید نه آخر چشمه هم بیرون ز سنگ خاره میآید؟
2 کلیدی نیست غیر از سخترویی قفل مطلب را به آهن این شرر بیرون ز سنگ خاره میآید
3 کدامین خانه پرداز است در جانم نمیدانم که جای اشک از چشمم دل آواره میآید
4 نمیبیند به دنبال خود از حرص طلب غافل وگرنه روزی از دنبال روزیخواره میآید
5 نظر بر چشم شیر انداختن بندد دهانش را تو گر ثابت قدم باشی چه از سیاره میآید؟
6 بلا در آستین بسیار دارد گوشه عزلت که گل از شاخ بیرون با دل صدپاره میآید
7 نوازش در مقام معذرت کم نیست از ریزش که گاهی کار شیر از جنبش گهواره میآید
8 به غیر از بیکسی صائب که میگیرد خبر از من که از یاران به سروقت من بیچاره میآید؟