1 اگر میداشتم بال و پری پرواز میکردم درین بستانسرا دیوان محشر باز میکردم
2 اگر میبود دامان شب زلفش به دست من حدیث درد بیانجام خود آغاز میکردم
3 نسیم صبح از نامحرمان بود این گلستان را در ایامی که من بند قبایش باز میکردم
4 سپند شوخچشم از دور دستی داشت بر آتش در آن محفل که من قانون صحبت ساز میکردم
5 حیا در پرده بیگانگی میخورد خون خود که آهوی ترا من شیرگیر ناز میکردم
6 نسیم بیادب زنجیر میخایید در عهدی که من در زلف او چون شانه دستانداز میکردم
7 نمیزد آب اگر بر آتش من سردی عالم چه دلها را کباب از شعله آواز میکردم
8 اگر روی دلی از پرتو خورشید میدیدم سبک چون رنگ ازین بستانسرا پرواز میکردم
9 اگر میبود درد عشق صائب کارفرمایم جهان را گلشن از کلک سخنپرداز میکردم