1 اگر بیپرده در گلزار افغان ساز میکردم زر گل را سپند شعله آواز میکردم
2 نکردم رو تُرُشْ از سرزنش در عاشقی هرگز زبان چون شمع دایم در دهان گاز میکردم
3 کنون از سایه خود میکنم وحشت خوش آن جرأت که پیش پای شاهین سینه پاانداز میکردم
4 نبود از بیقراری ناله من در دل آتش که دورافتادگان را چون سپند آواز میکردم
5 چو ماه نو به زیر تیغ در نشو و نما بودم به ناخن تا گره از کار مردم باز میکردم
6 ز هر خاک سیه فیض جواهر سرمه میبردم در آن فرصت که من آیینه را پرداز میکردم
7 کنون نی میکند در ناخنم مخمل خوشا روزی که بر روی زمین خشک خواب ناز میکردم
8 نمیگردید دامنگیر من گر ناله بلبل سبک چون رنگ ازین بستانسرا پرواز میکردم
9 اگر ذوق گرفتاری نمیشد خضر راه من به امید چه من از آشیان پرواز میکردم
10 نمیآمد اگر صائب به دستم دامن شبها من عاجز به دامان که دستانداز میکردم