-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 اگر نمی تپدم دل، ز آرمیدن نیست که تنگنای جهان جای دل تپیدن نیست
2 ز بی غمی نبود رنگ روی من بر جای ز ضعف، رنگ مرا قوت پریدن نیست
3 ز دست آینه شد موی سبز و گشت سفید هنوز دانه امید را دمیدن نیست
4 قدم به خار و گل راه عشق یکسان نه که رهزنی بتر از پیش پای دیدن نیست
5 سخن به خاک نیفتد ز طعن بدگهران که آبروی گهر را غم چکیدن نیست
6 تپیدن دل سیاره می کند فریاد که این شکسته بنا، جای آرمیدن نیست
7 نفس برای رمیدن ذخیره می سازد وگرنه شیوه آن شوخ آرمیدن نیست
8 به روی من چمن آرا عبث دری بسته است مرا چو پای گرانخواب، دست چیدن نیست
9 ز نامه صلح به طومار آه کن صائب که نامه الف آه را دریدن نیست