مرا که بستگی قفل از کلید از صائب تبریزی غزل 3958

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

مرا که بستگی قفل از کلید بود

1 مرا که بستگی قفل از کلید بود دگر چه دل نگرانی به ماه عید بود

2 نه دل نه بوسه نه دشنام می دهد لب او بلاست دشمن جانی که ناپدید بود

3 جهان ز صبح شکر خنده توروشن شد که دیده است شکر اینقدر سفید بود

4 اگر سپهر به بی حاصلان ندارد لطف نبات بهر چه پهلو نشین بید بود

5 اگر دو عید بود خلق را به سال دراز مرا ز نام تو هر ساعتی سه عید بود

6 نیفتد از نظر پاکدامنان هرگز به رنگ آینه هرکس که پاک دیده بود

7 به یک تبسم دزدیده صید صائب کن ز خوان لطف تو تا چند ناامید بود

عکس نوشته
کامنت
comment