من که خواهم محو از عالم نشان از صائب تبریزی غزل 86

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

من که خواهم محو از عالم نشان خویش را

1 من که خواهم محو از عالم نشان خویش را چون نشان تیر سازم استخوان خویش را

2 کاش وقت آمدن واقف ز رفتن می شدم تا چو نی در خاک می بستم میان خویش را

3 تیغ نتواند شدن انگشت پیش حرف من تا چو ماه نو سپر کردم کمان خویش را

4 شد قفس زندان من از خارخار بازگشت کاش می کردم فرامش آشیان خویش را

5 وا نشد از تخته تعلیم بر رویم دری کاش اول تخته می کردم دکان خویش را

6 داشتم افتادن چاه زنخدان در نظر من چو می دادم به دست دل عنان خویش را

7 از جفا دل برگرفتن نیست آسان، ور نه من مهربان می ساختم نامهربان خویش را

8 لازم پیری است صائب بر گریزان حواس منع نتوان کرد از ریزش خزان خویش را

عکس نوشته
کامنت
comment