دل پرخون از آن زلف شکارانداز از صائب تبریزی غزل 5589

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

دل پرخون از آن زلف شکارانداز می‌خواهم

1 دل پرخون از آن زلف شکارانداز می‌خواهم چه گستاخم که خون کبک از شهباز می‌خواهم

2 چو شبنم شسته‌ام دست امید از دامن گلشن ز خورشید بلنداختر پَرِ پرواز می‌خواهم

3 ز گردون بداختر کام جویم، ساده‌لوحی بین که من خط نجات از سینهٔ شهباز می‌خواهم

4 دماغی از چراغ تنگدستان تیره‌تر دارم میی خونگرم‌تر از شعلهٔ آواز می‌خواهم

5 چو زلف چنگ چون در دامن مطرب نیاویزم؟ کمند عشرت رم کرده را از ساز می‌خواهم

6 ندارد قوت برخاستن از جا سپند من ز روی گرم آتش شهپر پرواز می‌خواهم

7 در آن مجلس که نبود روی گرمی، پای نگذارم سپندم، از حریر شعله پای‌انداز می‌خواهم

8 ز زلفش سازگاری چشم دارم صائب از خامی ثمر از شاخسار چنگل شهباز می‌خواهم

عکس نوشته
کامنت
comment