صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی
صائب تبریزی

خام ماندم ز می کهنه کشیدم از صائب تبریزی غزل 483

غزل 483 ام از 9863 غزلیات

خام ماندم ز می کهنه کشیدم تا دست

1 خام ماندم ز می کهنه کشیدم تا دست نشود هیچ مرید از قدم پیر جدا!

2 خاطر جمع مرا چند پریشان دارد؟ خواب آشفته جدا و غم تعبیر جدا

3 همت آن است که موقوف نباشد به شعور اوست حاتم که به طفلی نخورد شیر جدا

4 سرما و خط تسلیم به هم پیوسته است هدف ما نشود از قدم تیر جدا

5 دل ما گرم طلب بود همان در دل خاک این تب گرم نگردید ازین شیر جدا

6 شوری از بخت نبردیم به تدبیر برون ما که کردیم مکرر شکر از شیر جدا

7 صائب آن روز که از قید جنون شد آزاد شیونی خاست ز هر حلقه زنجیر جدا

8 دل چسان گردد ازان زلف گرهگیر جدا؟ نشود جوهر از آیینه به شمشیر جدا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر خام ماندم ز می کهنه کشیدم تا دست

شاعر شعر خام ماندم ز می کهنه کشیدم تا دست چه کسی است ؟

شاعر شعر خام ماندم ز می کهنه کشیدم تا دست صائب تبریزی می باشد.

شعر خام ماندم ز می کهنه کشیدم تا دست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر خام ماندم ز می کهنه کشیدم تا دست چیست ؟

قالب شعر خام ماندم ز می کهنه کشیدم تا دست غزل است

مضمون اصلی شعر خام ماندم ز می کهنه کشیدم تا دست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر