در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم
1
در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم
شمع فانوسم نفس در پرده گاهی می کشم
2
گر چه از مشق جنون افتاده ام چون خامه باز
کار هر جا بر سر افتد مد آهی می کشم
3
صحبت خلق است مجنون مرا بر دل گران
خویش را از کام شیران در پناهی می کشم