1 شنیدم آه گرمی با تو گستاخانه سرکرده به جسم نازکت بیماری چشمت اثر کرده
2 گل رخسارت از دلسوزی تب آتشین گشته ملاقات لبت تبخاله را تنگ شکر کرده
3 خمار خون مظلومان که بی قیدانه می خوردی سر بی مهریت را آشنای دردسر کرده
4 رگ دست ترا کز رشته جان است نازکتر طبیب بی مروت بوسه گاه نیشتر کرده
5 به امیدی که با نبض تو دستی آشنا سازد مسیح از خانه خورشید آهنگ سفر کرده
6 ترا صائب اگر پای عیادت هست خوش باشد که ما را این خبر از هستی خود بی خبر کرده
دیدگاهها **