1 به گوشم ناله اغیار دردآلود می آید درین محفل زچوب بید بوی عود می آید
2 مگر بال و پر همت به فریادم رسد، ورنه چه قطع راه شوق از پای خواب آلود می آید؟
3 زتمکین تو صبح محشر از جا برنمی خیزد تو گر قامت بر افرازی قیامت زود می آید
4 نبیند مرگ تلخ عاشقان را هیچ سنگین دل! هنوز از بیستون فریاد دردآلود می آید
5 که خود را بر دل ما خاکساران می زند یارب؟ که آه از سینه چون زنبور خاک آلود می آید
6 گهر بر صفحه آیینه خود را چون نگه دارد؟ عرق از چهره صافش به دامن زود می آید
7 اگر دل را سبک خواهی، به لب مهر خموشی زن که دود دل برون زین روزن مسدود می آید
8 کسی کاینجا نشوید چهره از اشک پشیمانی به صحرای جزا با روی گردآلود می آید
9 زحیرانی همان در وادی سرگشتگی محوم اگر پیشانیم بر کعبه مقصود می آید