- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن حال ندارم که به فکر دگر افتم کو قوت پا تا به خیال سفر افتم
2 من کز جگر شیر بود توشه راهم تا کی پی این قافله بیجگر افتم؟
3 پرسند اگر از حاصل سرگشتگی من برگرد سرش گردم و از پای در افتم
4 چون نگسلم از خضر، که در راه توکل هر گه به عصا راه روم پیشتر افتم
5 چون گل سر پیوند به بیگانه ندارم در پای برآرنده خود چون ثمر افتم
6 آن مشت خسم در کف این قلزم خونین کز جنبش هر موج به دام دگر افتم
7 صد نامه حسرت کنم ارسال و ز غیرت شهباز شوم در عقب نامه برافتم
8 ای ابر مرا رزق جگر سوخته ای کن مپسند که در دست بخیل گهر افتم
9 صائب اگر از گوشه عزلت بدر آیم چون روزی ارباب هنر در بدر افتم