1 برون ز کیسه ممسک درم نمی آید ز دست بسته سخا وکرم نمی آید
2 نه هرکجا که سیاهی است آب حیوان هست ز دود ریزش ابر کرم نمی آید
3 بکوش وهمت مردانه ای به دست آور که قطع وادی عشق از قدم نمی آید
4 ز آه دل نشود نرم سخت رویان را به چشم آینه از دود نم نمی آید
5 به یک دم آنچه دو لب می کند به اهل جدل به صد مصاف ز تیغ دودم نمی آید
6 چنان دوانده کجی ریشه در دل عالم که حرف راست برون از قلم نمی آید
7 امید فتح به اقبال راستان بسته است به جنگ هیچ سپه بی علم نمی آید
8 دهان هر که بدآموز شد به حرف سؤال جراحتی است که هرگز بهم نمی آید
9 نشان ونامی اگر هست صائب از احسان چرا به ملک وجود از عدم نمی آید