-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کاروان گریه از چشمم ندانم چون گذشت تا سر مژگان رسید، از صد محیط خون گذشت
2 قمریی بر لوح خاک از نقش پایش نقش بست سرو من هر جا که با آن قامت موزون گذشت
3 آتش سودا نمی خوابد به افسون اجل مرغ نتواند هنوز از تربت مجنون گذشت
4 شب به مستی پنبه از داغ درون برداشتم مست شد از بوی گل هر کس که از بیرون گذشت
5 نیست بی روشندلی هرگز خرابات مغان خم سلامت باد اگر دوران افلاطون گذشت