1 نخوردم نیش خاری تا وداع رنگ و بو کردم ز شر ایمن شدم تا خیرباد آرزو کردم
2 برو ای خرقه تقوی هوایی گیر از دوشم که من دوش و بر خود وقف مینا و سبو کردم
3 مبادا بخیه هشیاریم بر روی کار افتد گریبان چاکی خمیازه را از می رفو کردم
4 نمی دانم چه خواهم کرد با دشنام تلخ او برآمد خون ز چشمم تا به زهر چشم خو کردم
5 کجا افتادی ای دردانه مقصود از دستم که من با سیل خون این خاکدان را ریگ شو کردم
6 چو سرمه پرده پرده بر سواد چشم او گشتم چو شانه در سر زلفش تصرف موبمو کردم
7 چو مرجان سرخ رو از آبروی همت خویشم نه چون گوهر به آب چشمه نیسان وضو کردم
8 درین گلشن نکردم در رعایت هیچ تقصیری ز اشک تاک دایم آب در پای کدو کردم
9 سراسر حاصل جنت به یک جو برنمی گیرم نگه را دانه خور از روی گندم گون او کردم
10 ز بخت سبز خود در زیر بار منتم صائب چو طوطی از سخن تسخیر آن آیینه رو کردم