- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چسان گستاخ گیرم بوسه ازلعل می آشامش؟ که رنگ از بوسه خورشید می بازد لب بامش
2 نماید سرمه را بیهوشدارو نرگس مستش عرق راچشم قربانی کند رخسار گلفامش
3 ازان حسن تمام اجزا کسی چون چشم بردارد؟ که دریک کاسه دارد نقل و می چشم چو بادامش
4 به حرفی چون دهان شکوه مارا نمی بندد؟ لب لعلی که کار بوسه می آید زدشنامش
5 تمنای رهایی دارم از صیاد بیرحمی که گیراتربود ازخون ناحق حلقه دامش
6 به فکر ما خمار آلودگان ساقی کجا افتد؟ که می گردد می نارس ز تمکین کهنه در جامش
7 سگ لیلی ز آهو صد بیابان است وحشی تر من مجنون به مشت استخوانی چون کنم رامش ؟
8 نباشد هرکه راامروز در خاطر غم فردا شب آدینه اطفال باشد جمله ایامش