- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چند چون طاوس باشی محو بال خویشتن؟ زیر پای خود نبینی از جمال خویشتن
2 کم مباش از مرغ بسمل در شهادتگاه عشق می ز خون خود کن و مطرب ز بال خویشتن
3 چون مه از نقصان دل خود را مخور، خورشید باش تا ز حال خود نگردی در زوال خویشتن
4 مطلب روی زمین در زیر دامان شب است جز بر این دامن مزن دست سؤال خویشتن
5 بستر و بالین من از سایه بال هماست تا سر خود را کشیدم زیر بال خویشتن
6 عمر خود را کم به امید فزونی می کنند ساده لوحانی که می دزدند سال خویشتن
7 با دل افکن گفتگوی دوستی را از زبان در ثمر پوشیده کن برگ نهال خویشتن
8 ترجمان گوهر شاداب، آب او بس است لب بگز صائب ز اظهار کمال خویشتن