1 تا چند آه سرد کشی ز آرزوی گنج؟ تا کی به گرد مار بگردی به بوی گنج؟
2 صد بار تا ز پوست نیای برون چو مار چشم تو بی حجاب نیفتد به روی گنج
3 هر کس که راه رفت به منزل نمی رسد بس راهرو که خاک شد از آرزوی گنج
4 نتوان به قیل و قال ز ارباب حال شد منعم نمی شود کسی از گفتگوی گنج
5 لوح طلسم گنج خدایند انبیا بی لوح زینهار مکن جستجوی گنج
6 قالب تهی زدیدن ویرانه کرده ای ای وای اگر نگاه تو افتد به روی گنج
7 هر چند وصل گنج به کوشش نبسته است تا ممکن است پا مکش از جستجوی گنج
8 در کام اژدها نروی تا هزار بار صائب گل مراد نچینی ز روی گنج