- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در عمارت زندگانی چند باطل میکنی؟ رفتهای از کار تا سامان منزل میکنی
2 عاقبت این خانهها ماتمسرایی میشود زعفران گر جای برگ کاه در گل میکنی
3 دادخواهی میشود فردای محشر پیش حق هر نفس کز زندگانی صرف باطل میکنی
4 نیست از صید تو غافل یک نفس صیاد مرگ گرچه خود را از اجل دانسته غافل میکنی
5 در بهار حشر خواهد از زمین سر برزدن از بد و از نیک هر تخمی که در گل میکنی
6 میکشی دست نوازش سالها بر دوش خویش پاره نانی اگر در کار سایل میکنی
7 عارفان در انجمن خلوت کنند از خلق و تو خلوت خود را ز فکر پوچ محفل میکنی
8 راهپیمایان دو منزل را یکی سازند و تو تا به منزل میرسی ده جایْ منزل میکنی
9 پشت بر ساحل بود دریانوردان را و تو همچو خار و خس تلاش قرب ساحل میکنی
10 میشود اسباب حسرت وقت رفتن زین جهان هرچه غیر از درد و داغ عشق حاصل میکنی
11 با تو سنگینپای، چون رهبر تواند ساختن؟ سیل را از بس گرانجانی تو کاهل میکنی
12 عاشق سیم و زری چندان که خون خویش را بر امید خونبها در کار قاتل میکنی!
13 تا نگردیده است گرد کاروان غایب ز چشم پای نِهْ در راهْ صائب چند دلدل میکنی؟