- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چند بزم باده پنهان از حریفان ساختن؟ خویش را آراستن، آیینه پنهان ساختن
2 پنجه خورشید را در آستین دزدیدن است عشق را در پرده ناموس پنهان ساختن
3 کار بر شیرازه زلف تو مشکل می شود ورنه آسان است دلها را پریشان ساختن
4 می تواند مور، اگر بخت سخن یاری کند پایتخت خویش از دست سلیمان ساختن
5 می چکد جای عرق خون از جبین آفتاب نیست آسان سنگ را لعل بدخشان ساختن
6 از جوانمردی است با یک قرص همچون آفتاب عالمی را بی نیاز از خوان احسان ساختن
7 چون صدف پیش ترشرویان برای قطره ای دست خود را کاسه دریوزه نتوان ساختن
8 پیش دانا از تمام علم ها بالاترست خویش را با دانش سرشار نادان ساختن
9 یا ز سیلاب حوادث رو نباید تافتن یا نباید خانه در صحرای امکان ساختن
10 بر سر گفتار صائب را قدح می آورد کار آیینه است طوطی را سخندان ساختن