1 چند دستم شانه زلف پریشانی بود؟ آرزو در سینه من چند زندانی بود؟
2 می شود ز اشک ندامت دانه امید سبز سرخ رویی لاله باغ پشیمانی بود
3 کو جنون تا سر به صحرایم دهد چون گردباد؟ تا به کی کس نقش دیوار تن آسانی بود؟
4 خار را بر دامن اهل تجرد دست نیست جامه فتحی که می گویند، عریانی بود
5 جبهه وا کرده یک گل در گلستانت نهشت باغبان باغ باید غنچه پیشانی بود
6 سبزه زیر سنگ نتوانست قامت راست کرد چون امید سرفرازی با گرانجانی بود؟
7 از کشاکش صائب ارباب تجرد فارغند خار را کی دست بر دامان عریانی بود؟