1 تا کی به شعله ای نزند جوش داغ ما؟ پیش از فتیله چند بسوزد چراغ ما؟
2 ای محتسب به توبه قسم می دهم ترا کاین موسم بهار مخور بر دماغ ما
3 (حسرت به نور ذره و عمر شرر کشد یارب کسی مباد به روز چراغ ما)
1 غوطه در گل داده بود اندیشه دنیا مرا ناله نی شد دلیل عالم بالا مرا
2 گر چه چون حلاج مهر خامشی بر لب زدم زور می برداشت آخر پنبه از مینا مرا
1 من ملایم کردم از آه آسمان سخت را نرم از آتش می توان کردن کمان سخت را
2 سختی ایام را مردن تلافی می کند عذرخواهی هست چون مغز استخوان سخت را
1 نیست از سنگ ملامت غم سر پر شور را کس نترسانده است از رطل گران مخمور را
2 ما به داغ خود خوشیم ای صبح دست از ما بدار صرف داغ مهر کن این مرهم کافور را
1 ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر بستم تو با اغیار خوش بنشین که من بار سفر بستم
2 همان بهتر که روگردان شوم از خیل مژگانش به غیر از خون دل خوردن چه طرف از نیشتر بستم
1 کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را
2 می شود ظاهر عیار فقر بعد از سلطنت توتیای چشم باشد خاک، طوفان دیده را
1 نیست در دیده ما منزلتی دنیا را ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
2 زنده و مرده به وادید ز هم ممتازند مرده دانیم کسی را که نبیند ما را