تا چند مرا از خود ای دوست از صائب تبریزی غزل 6983

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

تا چند مرا از خود ای دوست جدا داری؟

1 تا چند مرا از خود ای دوست جدا داری؟ من هیچ نمی گویم، آخر تو روا داری؟

2 صحرا همه دریا شد از آب عقیق تو این سوخته را آخر لب تشنه چرا داری؟

3 من مرکز عشاقم در مهر و وفا طاقم از توست همه عالم چندان که مرا داری

4 از شش جهت عالم ما رو به تو آوردیم ای دلبر بی پروا تو عزم کجا داری؟

5 بر خاک دگر مگذار غیر از سر خاک من پایی که ز خون من چون گل به حنا داری

6 گویند دوا بوسه است بیماری جان ها را تقصیر مکن زنهار گر زان که روا داری

7 سامان جمال تو در چشم نمی گنجد خود نیز نمی دانی در پرده چها داری

8 آورد به جان ما را هجران ستمکارش ای مرگ نمردستی، آخر چه بلا داری؟

9 روشنگر آیینه است فیض نظرپاکان رخسار خود از صائب پوشیده چرا داری؟

عکس نوشته
کامنت
comment