-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا کی ز جهل چاره حرص از طلب کنی؟ از خارخار چند علاج جرب کنی؟
2 هرگز نمی رسد به طباشیر استخوان پیش حسب مباد حدیث نسب کنی
3 شب راز آه زنده دلان روز می کنند داری تو جد و جهد که روزی به شب کنی
4 انداخت پیش ابر سپر، تیغ آفتاب آن به که خصم را به مدارا ادب کنی
5 نان گرسنه چشم فزاید گرسنگی از چون خودی مباد که روزی طلب کنی
6 در بحر صاحب گهر از ابر شد صدف چون غافلان مباد که ترک سبب کنی
7 بارست سایه بر دل آزادگان و تو بهر سفر رفیق موافق طلب کنی
8 صائب به غمگسار ز غم می توان رسید حیف است عمر صرف نشاط و طرب کنی