1 عاشق از طعنه اغیار چه پروا دارد؟ آتش از سرزنش خار چه پروا دارد؟
2 سنگ را سرمه کند نقش پی گر مروان پای مجنون ز خس و خار چه پروا دارد؟
3 سخن سرد نسیم جگر سوخته است از نصیحت دل افگار چه پروا دارد؟
4 بوی خون سنگ ره بیجگران می گردد سیل از وادی خونخوار چه پروا دارد؟
5 سر مژگان تو در کاوش دل بی پرواست نیشتر از رگ بیمار چه پروا دارد؟
6 دامن تر نکند تیره دل روشن را تیغ خورشید ز زنگار چه پروا دارد؟
7 سخن تلخ شراب است جگرداران را صائب از طعنه اغیار چه پروا دارد؟
دیدگاهها **