1 چگونه زان گل رعنا دو چشم بردارم؟ که هم بهار نگاه است و هم خزان نگاه
2 کمند زلفش ازان حلقه حلقه گردیده است که مشق حلقه ربایی کند سنان نگاه
3 اگر چه خط به لبش راه گفتگو بسته است هنوز بر سر حرف است ترجمان نگاه
4 به گوشمال خط سبز چشم بد مرساد! که حسن شوخ ترا کرد قدردان نگاه
5 ازان زمان که ره زلف یار را دانست دگر مقام نفهمید کاروان نگاه
6 ز فکر شد دل من ریشه ریشه چون مجنون که کرد چشم مرا عشق رازدان نگاه
7 امید هست که همصحبت تو گر داند همان که کرد مرا با تو همزبان نگاه
8 میان اهل نظر امتیاز من صائب همین بس است که فهمیده ام زبان نگاه
9 کشیده دار ز نظاره اش عنان نگاه که زهر می چکد از تیغ جانستان نگاه
10 ز گرمی نفسش سنگ آب می گردد به هر دلی که زند برق بی امان نگاه
11 گران رکابی صبر و شکیب چندان است که چشم شوخ تو از کف دهد عنان نگاه