- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چگونه توبه ز می موسوم بهار کنم من آن نیم که پشیمانی اختیار کنم
2 خوش آن که روز شب خود ز روی یار کنم شبی به روز در آن زلف مشکبار کنم
3 مروت است که بوسد لب تو ساغر و من ز دور بوسه بر آن لعل آبدار کنم
4 شبی چو روز قیامت دراز می خواهم که بیحساب ترا یک به یک شمار کنم
5 خمار آن لب میگون به می نمی شکند چه لازم است که خون در دل خمار کنم
6 ز آفتاب به چشم من آب می گردد چگونه خیره نظر بر جمال یار کنم
7 حجاب جوهر آیینه می شود صیقل چسان مطالعه آن خط غبار کنم
8 به بوسه تلخی هجران نمی رود ز مذاق به حرف چون ز لب یار اختصار کنم
9 طراوت تو ز آب مستغنی است دو چشم خود به چه امید اشکبار کنم
10 فغان که نیست مرا عمر جاودان چون خضر که حلقه حلقه آن زلف را سرشمار کنم
11 مرا غرض ز عنانداری حیات این است که در رکاب تو این نیم جان نثار کنم
12 چنان ربوده ز من شوق دیدن تو قرار که چشم بسته ز خلد برین گذار کنم
13 حذر ز صبح قیامت ندارد آن کافر سفید چشم چه در راه انتظار کنم
14 یسر نیامده ایام عمر، می خواهم شبی به روز در آن زلف مشکبار کنم
15 ز چشم او به نگاهی ز دور خرسندم من آن نیم که غزال حرم شکار کنم
16 ز اشک و آه نگردید مهربان صائب دگر چه با دل سنگین آن نگار کنم