- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چگونه جان ز تنم هجر سینه تاب برد؟ من آن نیم که مرا در فراق خواب برد
2 ز روی کاتب اعمال شرم کن، تا کی به نامه عملت حرف خورد و خواب برد؟
3 زمان دولت تر دامنان سبکسیرست کسی چه شکوه شبنم به آفتاب برد؟
4 من و جدایی ازان آستان، خدا نکند! مگر ز بزم تو بیرون مرا شراب برد
5 بغیر آه نداریم سینه پردازی غبار تفرقه جغد از دل خراب برد
6 فتاده است مرا کار با خودآرایی کز آب آینه، از چشم، گرد خواب برد
7 کجاست قاصد از سرگذشته ای صائب؟ کز این غبار سجودی به آن جناب برد